هدف امام(ره)
هدف امام(ره) از انقلاب اسلامي احياي حقوق ذاتي بشر بود/ وجه اشتراك نهضت آزادي و اصحاب فتنهآيت الله سيدمحمد خامنه اي از اعضاي شوراي تدوين قانون اساسي جمهوري اسلامي
ايران به فرمان حضرت امام خميني (ره) در سال 1357 بود و در نگارش پيش نويس
قانون اساسي با حسن حبيبي و ديگران نقش آفريني داشت.
وي پيش از سال 57 و حدود سال 54 موسسهٔ تحقيقاتي حقوق اسلام را با سي نفر از طلاب و سرمايه گذارهاي بازار راه اندازي كرد و قرار شد، در آن قوانين آينده كشور آماده شود.حضور در دادسراي انقلاب، مجلس خبرگان و نمايندگي نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي از جمله سوابق انقلابي آيت الله سيد محمد خامنه اي است.
وي هم اكنون به عنوان يك فيلسوف و مجتهد عهده دار رياست بنياد حكمت اسلامي صدرا است.
*با توجه به اينكه در آستانه يوم الله 22 بهمن قرار داريم؛ نظر شما درباره تأثير گذاري معنوي انقلاب اسلامي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا چيست؟
آيت الله سيد محمد خامنه اي: انقلاب اسلامي در بدو پيروزي به ظاهر فقط يك واقعه سياسي اجتماعي در منطقه بود و اهميت آن را سياستمداران و تحليلگران فقط در سقوط نظام شاهي و تأسيس يك جمهوري مي ديدند كه گمان مي رفت گرچه موقتاً و مدتي محدود با حكومت روحانيون ايراني اداره مي شود ولي سپس بطور طبيعي دچار سرنوشت ديگر انقلابات و به نظامي دست نشانده جديد تبديل خواهد شد. ناظران سياسي احتمال مي دادند كه طبق روش آمريكا و غرب، كه در آغاز انقلاب خلع سلاح شده و حكومت مطيع آنها ساقط ميشود و بظاهر انقلابيون شعار مخالفت با آمريكا را ميدهند، ولي آمريكا بتدريج و با تغيير مواضع و عكس العمل هاي مناسب دوباره جاي خود را پر خواهد كرد و با انقلاب و نظام جديد كنار خواهد آمد تا آنرا در دست بگيرد.
اين قضاوت ناظران و تحليلگران سياسي روز بود، اما خبرگان سياست هاي صهيونيستي و مديريت روابط خارجي دولت ايالات متحده، نظر دقيق تري داشتند و معناي اين انقلاب و خطر شديد بالقوه آن را درك مي كردند و به همين دليل بلافاصله طرح هاي برخورد و براندازي اين نظام از اطاق فكر بر روي ميزهاي تصميم و اجراي آنها قرار گرفت.
** ملت بحرين و اردن و عربستان هم به يقين پيروز خواهند شد
جوامع اسلامي منطقه و بخصوص ملت هاي خاورميانه و شمال آفريقا كه در ابتدا با همان بينش اوليه ناظران سياسي به انقلاب اسلامي ايران نگاه مي كردند، همانطور كه ما در زمان كودتاي ناصر به مصر نگاه مي كرديم، اين ملتها با وجود خوشحالي از ظهور اسلام سياسي در يك منطقه از خاورميانه و استقبال معنوي از آن، اما به دوام و بقاي آن چه در اصل حكومت و چه در بقاء بر شعارهاي تند ضد شرق و غرب و مواضع اسلامي مطمئن نبودند و ملاحظه كرديد كه مثلاً مصر و تونس و ليبي و يمن خيلي دير به حركت افتادند.
اگر چه خوشبختانه امروز تأثير معنوي انقلاب اسلامي در چند كشور از كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي و حتي يمن مشاهده مي شود و ملتهاي ديگر مانند بحرين و اردن و عربستان و اميرنشين هاي خليج فارس هم شروع كرده اند و به يقين پيروز خواهند شد.
انقلاب اسلامي يك پديده باورنكردني بود. گرچه همه مبارزين و مؤمنين به نهضت انتظار آن را مي كشيدند و به آن اميدوار بودند. چرا باوركردني نبود؟ چون ملت ايران سنگ سنگيني را بلند كرده بود، هم مدعي اجراي حكومتي اسلامي بود كه در آن روزگار عملاً تعريف نشده بود و فكر مي كردند به معني نفي تمدن برآمده از غرب و بازگشت به حكومت هزار سال پيش است، و هم شعار نه شرقي و نه غربي مي داد كه در آن روز در محاسبات و فرمول هاي سياسي شعار تهي و بي معنا بود و چيزي شبيه به محال و ساده انگاري به نظر مي آمد.
اين عامل فكري و تصورات به ظاهر طبيعي جوامع اسلامي و ملل در خاورميانه و شمال آفريقا سبب شده بود كه انقلاب اسلامي ايران، در انديشمندان و انقلابيون و سياسيون اين كشورها انگيزه يي براي قيام و نهضت و مقاومت و شروع به بسيج مردم به وجود نيايد. سبب ديگر تأثير دير هنگام انقلاب اسلامي و امام خميني در ملل همسايه اين بود كه هيچيك از رهبران يا شبه رهبران آنها به قدرت عظيم ملت و نيروي مردمي ملت خود آگاه نبودند و اين درس و اين روحيه را امام به اين رهبران داد.
** وجه اشتراك نهضت آزادي و اصحاب فتنه
سياستمداران و انقلابيون معمولاً در محاسبات عمومي و سياسي خود، مردم را جز در مقاطعي خاص و تعدادي محدود قابل استفاده و بسيج نمي ديدند و از قدرت منسجم آمريكا مي ترسيدند همانطور كه حتي نهضت آزادي و برخي افراد خودي كه استعداد سياسي ندارند همين تصور را داشتند و بعضي از اصحاب فتنه هنوز هم دارند. اما حركت ملت ايران و وحدت و يكپارچگي آن به تدريج به آنها ثابت كرد كه ظرفيت و كار مايه فوق العاده يي در اجتماعات ملي و بشري هست كه هر هيولاي سياسي را مغلوب مي سازد و نه آمريكا و نه هيچ قدرت مسلح ديگري توان مقابله با ملتها را ندارد.
نكته جالب اين است كه انقلاب تونس نشان داد كه در آنجا كه خود ملت با انگيزه خود و بدون هدايت احزاب عكس العمل در برابر دولت و به بهانه خودسوزي يكي از افراد، حركت سياسي را شروع كرد حركتي كه به يك انقلاب منتهي شد، اينها زودتر از رهبران و سياستمداران خود به اين درس امام خميني رسيدند و لذا پروانه وار خود را به آب و آتش زدند تا رئيس وابسته كشور را فراري دادند.
بعد از آنها هم حركت اصلي و موج خودجوش قيام عليه دولت و حكومت را افراد عادي ملت شروع كردند و بعد رهبران سياسي را بدنبال خود كشيدند. اينها همه تأثير معنوي انقلاب اسلامي و نظريه سياسي امام خميني بود كه طي سه دهه به تدريج و قطره قطره در كام ملت ها اثر گذاشت و همينطور كه من در مصاحبه اي قبل از خيزش كشورهاي اروپائي و ايالت متحده يك پيش بيني روشني كرده بودم، كه بزودي حتي 99% ملت آمريكا و ساير كشورهاي اروپاي غربي هم تحت تأثير معنوي انقلاب ايران و خودباوري ناشي از آن بر پا خواهند خاست و اميدواري هست كه بتوانند سيطره ستم حكام مستبد صهيونيستي آن دولتها را به نابودي بكشانند.
** امام راحل نقاط ضعف صهيونيسم و حكومتهاي مستبد غربي را به خوبي مي شناخت
* با توجه به وعده امام راحل مبني بر صدور انقلاب اسلامي، انقلاب سال 57 چگونه به سرآغاز تحولات منطقه و جهان تبديل شد؟
جواب: يكي از ويژگيهاي امام كه در كمتر رهبر سياسي مشاهده شده دورانديشي از يكطرف و ژرف بيني پديده ها از طرف ديگر بود. همانطور كه اشاره شد، امام به خوبي از ظرفيت روانشناختي اجتماعي ملت ها باخبر بودند. از يكسو وعده هاي قرآني و الهي را باور داشت و به خدا توكل مي كرد و از سوي ديگر به بي ريشه بودن قدرتهاي معروف آن زمان و اين زمان بخوبي آگاه بود، و نقاط ضعف صهيونيسم و حكومتهاي مستبد غربي (معروف به ليبرال) و نقاط قوت و قدرت بالقوه انقلاب اسلامي ايران را بخوبي ميشناخت، از اين رو از روي قطع و يقين وعده صدور انقلاب و نابودي اسرائيل را نه فقط به ملل اسلامي بلكه به همه ملت ها مي داد.
** امام باطل السحر آمريكا و اسرائيل را به مردم معرفي كرد
اين وعده زود هنگام را حتي صهيونيستها و حكومتهاي سلطه گر غربي هم گرفته بودند و درك ميكردند و مي دانستد كه نقطه ضعف دول حاكم بر آمريكا و اروپا همين قيام جمهور مردم عليه آنهاست و مي فهميدند كه اگر ملل ديگر توفيق ملت ايران را در قيام خود ببينند ترس شان از آمريكا و دول بزرگ سلطه گر مي ريزد و همين ترس بود كه مانند طلسمي آمريكا و انگليس و اسرائيل از آن نگهباني مي كردند. ولي امام باطل السحر آنها را به مردم معرفي كرد. سخنرانيها و پيامهاي امام خميني نقش عظيمي در تنظيم تفكرات سياسي ملل مسلمان و بيدارسازي آنها داشت. ملتها پس از سلطه مدرنيته و غربگرائي به خواب عميقي فرو رفته بودند خوابي شبيه خوابهاي مصنوعي تلقيني اما امام خميني و انقلاب اسلامي ايران در روند اجتماعي و سياسي خود اندك اندك ملتها را بيدار كرد.
امام خميني ملتها را به حقايقي آشنا كرد كه مستكبران غربي طي سالها آن را پوشانده و مسخ كرده بودند يكي از آن حقايق اصل "امت واحده" مسلمين بود كه دشمن همواره با ايجاد جنگهاي مذهبي بخصوص بين شيعه و فرقه هاي ديگر مانع آن ميشد. امام هرگز از جدائي شيعه و سني صحبت نكرد كه بالعكس آن دو را بازوهاي اسلام مي دانست و جامعه مسلمين را بسوي تقريب و اتحاد در عمل و تشكيل جبهه واحد تشويق ميكرد و همين يكي از اسباب تنبّه و بيداري ملل مسلمان شد.
** حتي خود فلسطيني ها، مسئله فلسطين را يك مسئله داخلي مي دانستند
امام خميني از همان آغاز انقلاب اسلامي موضوع مظلوميت فلسطين و لزوم آزادسازي آنرا مطرح و سلطه اسرائيل را نابود شدني اعلام كرد. موضوع فلسطين در ميان مسائل مختلف سياسي و بين المللي مسلمانان يك نقطه محوري و مركزي بود ولي هيچكس حتي شايد خود فلسطيني ها هم به آن توجه نداشتند. همه حتي خود فلسطيني ها، مسئله فلسطين را يك مسئله داخلي و مربوط به حوزه مردم فلسطين مي دانستند ولي امام ثابت كرد كه موضوع فلسطين مسئله اسلام و همه مسلمين است و يك مسئله جهاني و محوري در روابط اسلام با غرب است و مسئله دفاع از فلسطين به معني نفي اسرائيل و در نتيجه نفي همه استكبار جهاني و كوتاه كردن دست آنها از حوزه اسلام و ملل مسلمان و نجات آنهاست.
** انقلاب اسلامي ايران انقلاب همه ملتها بود
اوائل انقلاب عده اي ناظر سياسي كوتاه نظر بر اساس معيارهاي ژورناليستي و سياست بازاري فكر مي كردند كه دعواي ايران و انقلاب بر سر نفت و چيزهايي مثل قدرت گروهي خاص بجاي شاه است اما امام چشم اندازش اصلاح نظام حاكم بر جهان و تغيير در اصل هندسه آن و برقراري نظم جديد و احياي حقوق ذاتي بشر و استقلال ملتها بود و در واقع دنباله همان انقلابات الهي بود كه پيامبران براي نظم و اصلاح زندگي بشر داشتند و بقول آيه شريفه "ليضع عنهم إصرهم والأ غلال التي كانت عليهم ...» بود چون مسئوليت دين اساساً آزادي بخشي به ملتها مظلوم و در بند و نجات آنها از دست مستكبرين بوده است.اگر نگاه امام و سخنان و سياست او صرفاً محدود به ملت ايران بود، پژواك آن اينگونه در جهان اسلام و حتي ملتهاي مظلوم ديگر نمي پيچيد و آنها را از خواب سنگين بيدار نمي كرد . بنابراين انقلابي كه امام در ايران كرد انقلاب همه ملتها بود و ملت ايران در اين هدف پيشاهنگ و رهبر شد و سرانجام به هدفي كه ميخواست رسيد.
* تقابل گفتمان غرب و انقلاب اسلامي چه تأثيري بر افزايش دشمني ها با ملت ايران در طول 33 سال گذشته داشته است؟
آيت الله سيد محمد خامنه اي: آن چيزي كه زلزله بر اركان استكبار و گفتمان غربي استثمار و سلطه همه جانبه فرهنگي و اقتصادي و سياسي بر ملل آسيا و آفريقا و ... انداخت و هنوز هم خواب از چشم غرب و صهيونيسم كه رهبري غرب را در دست دارد، ربوده است همان گفتمان امام خميني و انقلاب مبني بر تغيير هندسه سياسي جهان و پايه گذاري نظام جديدي در عالم بود. البته غرب نسبت به از دست دادن نفت و يا معادن و ثروتهاي طبيعي ديگر ملل جهان هيچگاه بي تفاوت نبوده و نيست و مكرر ديده ايم بدون تأخير به جنگ و جنايت دست مي زند و حتي از مطالبه كمترين منافع خود در منطقه ي از مناطق تحت سيطره خود نمي گذرد. نمونه كوچك آن حمله جديد فرانسه به مالي است.
امّا معمولاً پس از، باختن و از دست دادن اينگونه منافع اگر قادر به بازگيري آن نباشد و نتواند به زور متوسل شود بلافاصله از روي ناچاري سياست جديدي متناسب با آنرا در پيش مي گيرد و خود را با آن وضع تطبيق مي دهد همانطور كه مثلاً هم فرانسه و هم انگليس با نفوذ مائوئيسم در چين و منطقه شرق دور از خير آن گذشتند و معادله جديدي را تعريف كردند و سياست جديدي را در پيش گرفتند. يعني با تمام تلاش براي حفظ منافع اقتصادي يا سياسي خود، وقتي مجبور به رها كردن آن شوند، چون بقاي خود را بر پا و دور از خطر مي بينند تقابلي مثل تقابل با ايران را ندارند.
** تقابل ايران با آمريكا بسيار مهمتر از منافع اقتصادي و سياسي بود
ولي در انقلاب اسلامي موضوع تقابل بين ايران با آمريكا و كل غرب مستكبر بسيار مهمتر از منافع اقتصادي و سياسي منطقه اي بود و غرب احساس كرد كه بقاء و تماميت هستي اش در خطر افتاده و نه فقط كاخ رفيع سلطه جهاني و سيادت او بر جهان در حال فرو ريختن است كه حتي فلسفه وجودي خود و نظام سلطه صهيونيستي او رو به نابودي است و نظامي را كه فلسفه بافان آنها آخرين مرحله تمدن جهان و اوج تمدن بشري براي هميشه جهان تبليغ مي كردند دارد تغيير شكل مي دهد و جاي خود را به تمدني آزاد و با افتخار حكومت ملتها بر سرنوشت خود واگذار مي كند كه در واقع همان گفتمان انقلاب اسلامي است.
با اين وضع كه تقابل بين مرگ و زندگي يك نظام جهانخوار و افول روز بروز آن طي سي و سه سال، است معلوم و مسلم است كه دشمني با تمام لوازم و شرايطش بكار افتد و اگر جمهوري اسلامي ايران بسبب جوهره جوان و تواناي خود و ياري خداوند متعال، توان مقابله نظامي و پشتوانه مردمي را نداشت، خاك آن را به توبره مي بردند و مردم ما را بمراتب بدتر از ملل مجاور استعمار زده ذليل و منكوب مي كردند.
** مستكبران غربي از روي بيچارگي به كمك فتنه گران چشم دوخته اند
همان خدايي كه توفيق و نعمت نظام اسلامي را به ملت ما داد خود او هم امكان حفظ و دفاع از آن را به اين ملت بخشيد و به عيان ديده مي شود كه مستكبران غربي با تمام كينه و خشم حيواني در صدد ابراز دشمني خود هستند اما توان معنوي و روحي و امكان ابراز و انتقام را ندارند و از روي بيچارگي به كمك مرتدان نظام و فتنه گران و حاميان و تكيه گاههاي آنها چشم دوخته اند و از راه ايجاد نارضائي در داخل ملت و تفرقه و يأس مردم با بصيرت و آگاه و جهادگر ما اهداف خود را دنبال مي كنند.
گفت و گو از مريم عاقلي
وي پيش از سال 57 و حدود سال 54 موسسهٔ تحقيقاتي حقوق اسلام را با سي نفر از طلاب و سرمايه گذارهاي بازار راه اندازي كرد و قرار شد، در آن قوانين آينده كشور آماده شود.حضور در دادسراي انقلاب، مجلس خبرگان و نمايندگي نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي از جمله سوابق انقلابي آيت الله سيد محمد خامنه اي است.
وي هم اكنون به عنوان يك فيلسوف و مجتهد عهده دار رياست بنياد حكمت اسلامي صدرا است.
*با توجه به اينكه در آستانه يوم الله 22 بهمن قرار داريم؛ نظر شما درباره تأثير گذاري معنوي انقلاب اسلامي در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا چيست؟
آيت الله سيد محمد خامنه اي: انقلاب اسلامي در بدو پيروزي به ظاهر فقط يك واقعه سياسي اجتماعي در منطقه بود و اهميت آن را سياستمداران و تحليلگران فقط در سقوط نظام شاهي و تأسيس يك جمهوري مي ديدند كه گمان مي رفت گرچه موقتاً و مدتي محدود با حكومت روحانيون ايراني اداره مي شود ولي سپس بطور طبيعي دچار سرنوشت ديگر انقلابات و به نظامي دست نشانده جديد تبديل خواهد شد. ناظران سياسي احتمال مي دادند كه طبق روش آمريكا و غرب، كه در آغاز انقلاب خلع سلاح شده و حكومت مطيع آنها ساقط ميشود و بظاهر انقلابيون شعار مخالفت با آمريكا را ميدهند، ولي آمريكا بتدريج و با تغيير مواضع و عكس العمل هاي مناسب دوباره جاي خود را پر خواهد كرد و با انقلاب و نظام جديد كنار خواهد آمد تا آنرا در دست بگيرد.
اين قضاوت ناظران و تحليلگران سياسي روز بود، اما خبرگان سياست هاي صهيونيستي و مديريت روابط خارجي دولت ايالات متحده، نظر دقيق تري داشتند و معناي اين انقلاب و خطر شديد بالقوه آن را درك مي كردند و به همين دليل بلافاصله طرح هاي برخورد و براندازي اين نظام از اطاق فكر بر روي ميزهاي تصميم و اجراي آنها قرار گرفت.
** ملت بحرين و اردن و عربستان هم به يقين پيروز خواهند شد
جوامع اسلامي منطقه و بخصوص ملت هاي خاورميانه و شمال آفريقا كه در ابتدا با همان بينش اوليه ناظران سياسي به انقلاب اسلامي ايران نگاه مي كردند، همانطور كه ما در زمان كودتاي ناصر به مصر نگاه مي كرديم، اين ملتها با وجود خوشحالي از ظهور اسلام سياسي در يك منطقه از خاورميانه و استقبال معنوي از آن، اما به دوام و بقاي آن چه در اصل حكومت و چه در بقاء بر شعارهاي تند ضد شرق و غرب و مواضع اسلامي مطمئن نبودند و ملاحظه كرديد كه مثلاً مصر و تونس و ليبي و يمن خيلي دير به حركت افتادند.
اگر چه خوشبختانه امروز تأثير معنوي انقلاب اسلامي در چند كشور از كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي و حتي يمن مشاهده مي شود و ملتهاي ديگر مانند بحرين و اردن و عربستان و اميرنشين هاي خليج فارس هم شروع كرده اند و به يقين پيروز خواهند شد.
انقلاب اسلامي يك پديده باورنكردني بود. گرچه همه مبارزين و مؤمنين به نهضت انتظار آن را مي كشيدند و به آن اميدوار بودند. چرا باوركردني نبود؟ چون ملت ايران سنگ سنگيني را بلند كرده بود، هم مدعي اجراي حكومتي اسلامي بود كه در آن روزگار عملاً تعريف نشده بود و فكر مي كردند به معني نفي تمدن برآمده از غرب و بازگشت به حكومت هزار سال پيش است، و هم شعار نه شرقي و نه غربي مي داد كه در آن روز در محاسبات و فرمول هاي سياسي شعار تهي و بي معنا بود و چيزي شبيه به محال و ساده انگاري به نظر مي آمد.
اين عامل فكري و تصورات به ظاهر طبيعي جوامع اسلامي و ملل در خاورميانه و شمال آفريقا سبب شده بود كه انقلاب اسلامي ايران، در انديشمندان و انقلابيون و سياسيون اين كشورها انگيزه يي براي قيام و نهضت و مقاومت و شروع به بسيج مردم به وجود نيايد. سبب ديگر تأثير دير هنگام انقلاب اسلامي و امام خميني در ملل همسايه اين بود كه هيچيك از رهبران يا شبه رهبران آنها به قدرت عظيم ملت و نيروي مردمي ملت خود آگاه نبودند و اين درس و اين روحيه را امام به اين رهبران داد.
** وجه اشتراك نهضت آزادي و اصحاب فتنه
سياستمداران و انقلابيون معمولاً در محاسبات عمومي و سياسي خود، مردم را جز در مقاطعي خاص و تعدادي محدود قابل استفاده و بسيج نمي ديدند و از قدرت منسجم آمريكا مي ترسيدند همانطور كه حتي نهضت آزادي و برخي افراد خودي كه استعداد سياسي ندارند همين تصور را داشتند و بعضي از اصحاب فتنه هنوز هم دارند. اما حركت ملت ايران و وحدت و يكپارچگي آن به تدريج به آنها ثابت كرد كه ظرفيت و كار مايه فوق العاده يي در اجتماعات ملي و بشري هست كه هر هيولاي سياسي را مغلوب مي سازد و نه آمريكا و نه هيچ قدرت مسلح ديگري توان مقابله با ملتها را ندارد.
نكته جالب اين است كه انقلاب تونس نشان داد كه در آنجا كه خود ملت با انگيزه خود و بدون هدايت احزاب عكس العمل در برابر دولت و به بهانه خودسوزي يكي از افراد، حركت سياسي را شروع كرد حركتي كه به يك انقلاب منتهي شد، اينها زودتر از رهبران و سياستمداران خود به اين درس امام خميني رسيدند و لذا پروانه وار خود را به آب و آتش زدند تا رئيس وابسته كشور را فراري دادند.
بعد از آنها هم حركت اصلي و موج خودجوش قيام عليه دولت و حكومت را افراد عادي ملت شروع كردند و بعد رهبران سياسي را بدنبال خود كشيدند. اينها همه تأثير معنوي انقلاب اسلامي و نظريه سياسي امام خميني بود كه طي سه دهه به تدريج و قطره قطره در كام ملت ها اثر گذاشت و همينطور كه من در مصاحبه اي قبل از خيزش كشورهاي اروپائي و ايالت متحده يك پيش بيني روشني كرده بودم، كه بزودي حتي 99% ملت آمريكا و ساير كشورهاي اروپاي غربي هم تحت تأثير معنوي انقلاب ايران و خودباوري ناشي از آن بر پا خواهند خاست و اميدواري هست كه بتوانند سيطره ستم حكام مستبد صهيونيستي آن دولتها را به نابودي بكشانند.
** امام راحل نقاط ضعف صهيونيسم و حكومتهاي مستبد غربي را به خوبي مي شناخت
* با توجه به وعده امام راحل مبني بر صدور انقلاب اسلامي، انقلاب سال 57 چگونه به سرآغاز تحولات منطقه و جهان تبديل شد؟
جواب: يكي از ويژگيهاي امام كه در كمتر رهبر سياسي مشاهده شده دورانديشي از يكطرف و ژرف بيني پديده ها از طرف ديگر بود. همانطور كه اشاره شد، امام به خوبي از ظرفيت روانشناختي اجتماعي ملت ها باخبر بودند. از يكسو وعده هاي قرآني و الهي را باور داشت و به خدا توكل مي كرد و از سوي ديگر به بي ريشه بودن قدرتهاي معروف آن زمان و اين زمان بخوبي آگاه بود، و نقاط ضعف صهيونيسم و حكومتهاي مستبد غربي (معروف به ليبرال) و نقاط قوت و قدرت بالقوه انقلاب اسلامي ايران را بخوبي ميشناخت، از اين رو از روي قطع و يقين وعده صدور انقلاب و نابودي اسرائيل را نه فقط به ملل اسلامي بلكه به همه ملت ها مي داد.
** امام باطل السحر آمريكا و اسرائيل را به مردم معرفي كرد
اين وعده زود هنگام را حتي صهيونيستها و حكومتهاي سلطه گر غربي هم گرفته بودند و درك ميكردند و مي دانستد كه نقطه ضعف دول حاكم بر آمريكا و اروپا همين قيام جمهور مردم عليه آنهاست و مي فهميدند كه اگر ملل ديگر توفيق ملت ايران را در قيام خود ببينند ترس شان از آمريكا و دول بزرگ سلطه گر مي ريزد و همين ترس بود كه مانند طلسمي آمريكا و انگليس و اسرائيل از آن نگهباني مي كردند. ولي امام باطل السحر آنها را به مردم معرفي كرد. سخنرانيها و پيامهاي امام خميني نقش عظيمي در تنظيم تفكرات سياسي ملل مسلمان و بيدارسازي آنها داشت. ملتها پس از سلطه مدرنيته و غربگرائي به خواب عميقي فرو رفته بودند خوابي شبيه خوابهاي مصنوعي تلقيني اما امام خميني و انقلاب اسلامي ايران در روند اجتماعي و سياسي خود اندك اندك ملتها را بيدار كرد.
امام خميني ملتها را به حقايقي آشنا كرد كه مستكبران غربي طي سالها آن را پوشانده و مسخ كرده بودند يكي از آن حقايق اصل "امت واحده" مسلمين بود كه دشمن همواره با ايجاد جنگهاي مذهبي بخصوص بين شيعه و فرقه هاي ديگر مانع آن ميشد. امام هرگز از جدائي شيعه و سني صحبت نكرد كه بالعكس آن دو را بازوهاي اسلام مي دانست و جامعه مسلمين را بسوي تقريب و اتحاد در عمل و تشكيل جبهه واحد تشويق ميكرد و همين يكي از اسباب تنبّه و بيداري ملل مسلمان شد.
** حتي خود فلسطيني ها، مسئله فلسطين را يك مسئله داخلي مي دانستند
امام خميني از همان آغاز انقلاب اسلامي موضوع مظلوميت فلسطين و لزوم آزادسازي آنرا مطرح و سلطه اسرائيل را نابود شدني اعلام كرد. موضوع فلسطين در ميان مسائل مختلف سياسي و بين المللي مسلمانان يك نقطه محوري و مركزي بود ولي هيچكس حتي شايد خود فلسطيني ها هم به آن توجه نداشتند. همه حتي خود فلسطيني ها، مسئله فلسطين را يك مسئله داخلي و مربوط به حوزه مردم فلسطين مي دانستند ولي امام ثابت كرد كه موضوع فلسطين مسئله اسلام و همه مسلمين است و يك مسئله جهاني و محوري در روابط اسلام با غرب است و مسئله دفاع از فلسطين به معني نفي اسرائيل و در نتيجه نفي همه استكبار جهاني و كوتاه كردن دست آنها از حوزه اسلام و ملل مسلمان و نجات آنهاست.
** انقلاب اسلامي ايران انقلاب همه ملتها بود
اوائل انقلاب عده اي ناظر سياسي كوتاه نظر بر اساس معيارهاي ژورناليستي و سياست بازاري فكر مي كردند كه دعواي ايران و انقلاب بر سر نفت و چيزهايي مثل قدرت گروهي خاص بجاي شاه است اما امام چشم اندازش اصلاح نظام حاكم بر جهان و تغيير در اصل هندسه آن و برقراري نظم جديد و احياي حقوق ذاتي بشر و استقلال ملتها بود و در واقع دنباله همان انقلابات الهي بود كه پيامبران براي نظم و اصلاح زندگي بشر داشتند و بقول آيه شريفه "ليضع عنهم إصرهم والأ غلال التي كانت عليهم ...» بود چون مسئوليت دين اساساً آزادي بخشي به ملتها مظلوم و در بند و نجات آنها از دست مستكبرين بوده است.اگر نگاه امام و سخنان و سياست او صرفاً محدود به ملت ايران بود، پژواك آن اينگونه در جهان اسلام و حتي ملتهاي مظلوم ديگر نمي پيچيد و آنها را از خواب سنگين بيدار نمي كرد . بنابراين انقلابي كه امام در ايران كرد انقلاب همه ملتها بود و ملت ايران در اين هدف پيشاهنگ و رهبر شد و سرانجام به هدفي كه ميخواست رسيد.
* تقابل گفتمان غرب و انقلاب اسلامي چه تأثيري بر افزايش دشمني ها با ملت ايران در طول 33 سال گذشته داشته است؟
آيت الله سيد محمد خامنه اي: آن چيزي كه زلزله بر اركان استكبار و گفتمان غربي استثمار و سلطه همه جانبه فرهنگي و اقتصادي و سياسي بر ملل آسيا و آفريقا و ... انداخت و هنوز هم خواب از چشم غرب و صهيونيسم كه رهبري غرب را در دست دارد، ربوده است همان گفتمان امام خميني و انقلاب مبني بر تغيير هندسه سياسي جهان و پايه گذاري نظام جديدي در عالم بود. البته غرب نسبت به از دست دادن نفت و يا معادن و ثروتهاي طبيعي ديگر ملل جهان هيچگاه بي تفاوت نبوده و نيست و مكرر ديده ايم بدون تأخير به جنگ و جنايت دست مي زند و حتي از مطالبه كمترين منافع خود در منطقه ي از مناطق تحت سيطره خود نمي گذرد. نمونه كوچك آن حمله جديد فرانسه به مالي است.
امّا معمولاً پس از، باختن و از دست دادن اينگونه منافع اگر قادر به بازگيري آن نباشد و نتواند به زور متوسل شود بلافاصله از روي ناچاري سياست جديدي متناسب با آنرا در پيش مي گيرد و خود را با آن وضع تطبيق مي دهد همانطور كه مثلاً هم فرانسه و هم انگليس با نفوذ مائوئيسم در چين و منطقه شرق دور از خير آن گذشتند و معادله جديدي را تعريف كردند و سياست جديدي را در پيش گرفتند. يعني با تمام تلاش براي حفظ منافع اقتصادي يا سياسي خود، وقتي مجبور به رها كردن آن شوند، چون بقاي خود را بر پا و دور از خطر مي بينند تقابلي مثل تقابل با ايران را ندارند.
** تقابل ايران با آمريكا بسيار مهمتر از منافع اقتصادي و سياسي بود
ولي در انقلاب اسلامي موضوع تقابل بين ايران با آمريكا و كل غرب مستكبر بسيار مهمتر از منافع اقتصادي و سياسي منطقه اي بود و غرب احساس كرد كه بقاء و تماميت هستي اش در خطر افتاده و نه فقط كاخ رفيع سلطه جهاني و سيادت او بر جهان در حال فرو ريختن است كه حتي فلسفه وجودي خود و نظام سلطه صهيونيستي او رو به نابودي است و نظامي را كه فلسفه بافان آنها آخرين مرحله تمدن جهان و اوج تمدن بشري براي هميشه جهان تبليغ مي كردند دارد تغيير شكل مي دهد و جاي خود را به تمدني آزاد و با افتخار حكومت ملتها بر سرنوشت خود واگذار مي كند كه در واقع همان گفتمان انقلاب اسلامي است.
با اين وضع كه تقابل بين مرگ و زندگي يك نظام جهانخوار و افول روز بروز آن طي سي و سه سال، است معلوم و مسلم است كه دشمني با تمام لوازم و شرايطش بكار افتد و اگر جمهوري اسلامي ايران بسبب جوهره جوان و تواناي خود و ياري خداوند متعال، توان مقابله نظامي و پشتوانه مردمي را نداشت، خاك آن را به توبره مي بردند و مردم ما را بمراتب بدتر از ملل مجاور استعمار زده ذليل و منكوب مي كردند.
** مستكبران غربي از روي بيچارگي به كمك فتنه گران چشم دوخته اند
همان خدايي كه توفيق و نعمت نظام اسلامي را به ملت ما داد خود او هم امكان حفظ و دفاع از آن را به اين ملت بخشيد و به عيان ديده مي شود كه مستكبران غربي با تمام كينه و خشم حيواني در صدد ابراز دشمني خود هستند اما توان معنوي و روحي و امكان ابراز و انتقام را ندارند و از روي بيچارگي به كمك مرتدان نظام و فتنه گران و حاميان و تكيه گاههاي آنها چشم دوخته اند و از راه ايجاد نارضائي در داخل ملت و تفرقه و يأس مردم با بصيرت و آگاه و جهادگر ما اهداف خود را دنبال مي كنند.
گفت و گو از مريم عاقلي
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۱ ساعت توسط بـسیــجی بـی ادعـا
|